- سر کوچک
- شخص فرومایه بی قدر و قیمت
معنی سر کوچک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرزنش طعنه ملامت
خارخسک، گیاهی بیابانی شبیه بوتۀ هندوانه، با خارهای سه پهلو به اندازۀ نخود و شاخه هایی که بر روی زمین می خوابد
خنجک، خسک، حسک، شکوهنج، سکوهنچ، سیالخ، جسمی
خنجک، خسک، حسک، شکوهنج، سکوهنچ، سیالخ، جسمی
دبّ اصغر، در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال که هفت ستارۀ روشن آن دیده می شود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جدی قرار دارد، هفت برارو خرد، هفت اورنگ کهین، بنات النّعش صغریٰ، هفت خوٰاهران خرد، بنات النّعش صغرا، هفت برادران خرد
Smalltown
маленький город
kleine Stadt
маленьке місто
małe miasteczko
cidade pequena
cittadina
pueblo pequeño
petit village
klein dorp
छोटा शहर
kota kecil
مدينةٌ صغيرةٌ
עיירה קטנה
mji mdogo
เมืองเล็ก
ছোট শহর
چھوٹا شہر